بــارانــۓ ωـــــاـــــω اـפــ
بــارانــۓ ωـــــاـــــω اـפــ
...بگذار ابر سرنوشت هرچه میخواهد ببارد.ماچترمان خداست...
داستان خاله زهرا ومرد غریبه

داستان طنز خاله زهرا و مرد غریبه

 

روز یکشنه بود و مادرم گفت برو از خاله زهرا پارچه هایی را که سفارش دادم بگیر بیار خاله زهرا زن خوشگل و خوش هیکل در حد مانکن های توپ بود منم از خدام بود چون خیلی جذاب بود.کلید خونشو هم داشتم بهم گفته بود هروقت خونه نبودم با کلید در رو باز کن ولی من توجه نمیکردم همیشه سر زده میرفتم این بار هم رفتم ولی اینسری که در رو باز کردم دیدم خاله زهرا تنها نیست با یه مرد نشته اونم با لباس های راحت یه لحظه میخواستم بگم این مرد کیه و جرات نکردم خلاصه من زل زده بودم به اون مرده که خاله زهرا بهم گفت یه خواهشی دارم گفتم چه خواهشی؟
گفت برو از فلان کس فلان چیز رو بگیربیار واسه من ولی من در این شرایط نمیخواستم برم بیرون دوست داشتمببینم چیکار میکنن با اون مرد غریبه خلاصه همین جوری داشت خواهش میکرد منم مجبور شدم قبول کنم.
رفتم بیرون خلاصه حس کنجکاوی مرا کشته بود و از طرفی علائم جنسی هم یکم نمی گذاشت فکرم آسوده باشد تا سر کوچه که رسیدم گفتم من که پول ندارم و این بهترین بهانه بود واسه برگشتن
برگشتم و در رو باز کردم و دیدم که خدایا..................................
خاله زهرا و اون مرد غریبه همین جوری دارن میخورن چه بخور بخوری حداقل از من خجالت بکشید ولی متوجه من نشده بودند منم آب دهنم داشت میریخت دوست داشتم منم
بخورمش خدایا چی میشه منم بخورم ولی مطمئن بودم نمیشه خلاصه مجبور بودم نگاه کنم که اینها بخورن که یه دفعه اون مردد غریبه متوجه من شد وگفت پسر تو برگشتی؟
زهرا خودشو جمع و جور کرد و گفت یوسف چرا برگشتی؟

گفتم خاله زهرا پول ندارم اون مرد غریبه گفت زهرا این پسر دیده بزار بیاد اونم یکم حال کنه و بخوره وای چه فرصتی اصلا باورم نمی شد رفتم نزدیک تر دیدم غذاشون پیتزاست خیلی دوست داشتم پیتزا بخورم

زهرا برگشت گفت: بخشید یوسف جان دوتا بیشتر نخریده بودم و اینم شوهرمه از عسلویه برگشته

اون موقع 10 سالم بود و زهرا خاله واقعی من نبود من همیشه از اون پارچه میگرفتم و میدادم به مادرم و مادرم میدوخت و تحویل میداد به خاله زهرا.

* اگر با گذاشتن همچین داستان های طنزی در این وبلاگ موافق هستید در قسمت نظرات بگید .

با تشکر



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






. |by-> ʀǟ̈ɨ̈ռÿ ġɨ̈ʀʟ |Data-> یک شنبه 28 تير 1394 . 18:19
ABOUT

باران که میبارد دلم برایت تنگ تر می شود راه می افـتم بدون ِ چتر ، من بـغض می کنم ، آسمان گـریـه . . .
CATEGORIES
داستان کوتاه
داستان عاشقانه
داستان علی وسعیده
داستان معلم ودختر
داستان واقعی یه عاشق
داستان واقعی شایان
داستان عشق عسلی
داستان خاله زهرا ومرد غریبه
داستان روحانی وهفت دختر
رمان های زیبا
رمان فرشته ی من
رمان در همسایگی گودزیلا
عاشقانه
امشب چیزی نمیخواهم
حوا...
شاید فقط باتو
اهای باتوام
در تو غرقم
نترس بیا...
من مانده ام
میخواهی بروی؟
تقصیر من نیست اگه
جرعه شراب
عاشق که باشی
هوای دونفره
سرزمین جدید
نمیدانم
هوايــم را داشتـــــه باش
به یک نترس
غمگینانه زیباست
یادش بخیر
گریه
نفستو میبورم
بسلامتی رفقا
کدام اسمان؟
دلنوشته
زندگی باید کرد
دخترانه
هوای پاک هم ارزوست
غمگین
کر شدم
مرتضی رفت
مرتضی شرمنده
جذر ندارد
این بـــــار
یادم باشد حرفی نزنم كه دلی بلرزد.
بیخیال
دردناکترین جدایی
خدایا...
خداحافظ
تنهایی
شده هرگز؟؟؟
شب یلدا
نه اينکه زانو زده باشم
بیهوده ورق میخورند تقویم های جهان..!!
برگرد
اس ام اس
اس ام اس عاشقانه
اس ام اس غمگین
اس ام اس دلتنگی
اس ام اس خیانت
اس ام اس جدایی
اس ام اس شب بخیری
اس ام اس بوسه
اس ام اس اشتی
اس ام اس بسلامتی
اس ام اس خدا
اس ام اس رفاقتی
اس ام اس سیگار
خنده بازار
ترول های جدید94
TAGS
DES..
OTHER

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







کد موزیک الما

RoyayeKhis.ir

RoyayeKhis.ir

RoyayeKhis.ir

RoyayeKhis.ir

RoyayeKhis.ir

RoyayeKhis.ir

RoyayeKhis.ir

RoyayeKhis.ir

RoyayeKhis.ir